نویسنده: محمد غزالی
مترجم: محسن نیکخواه

آیا مسلمانان از امروز از یهودی‌های زمان حمله به [فلسطین] ضعیف‌ترند؟
جنگ ایشان با ما در دو سال پایانی قرن نوزدهم و در کنگره‌ی «بال سویس» در قالب نبرد تبلیغاتی و برنامه‌ریزی آغاز شد و به طور عملی هم آن زمان که بالفور قطعنامه‌ی خود را در سال 1917 صادر کرد از سر گرفته شد.

باز هم سؤال را تکرار می‌کنم: آیا یهودی‌های آن زمان از مسلمانان عصر ما قوی‌تر بودند؟در جواب باید گفت: خیر! یهودی‌های آن زمان از مسلمانان حال حاضر ضعیف‌تر بودند. چون آنها در آن هنگام نه در شرق عالم حکومتی داشتند و نه در غرب آن. و کشورهای دنیا هم با دید نژادی به آنها می‌نگریستند که به علت کناره‌گیری و عزلتی که بر خویش تحمیل کرده بودند و همچنین به سبب روش اقتصادی و اجتماعی که در طول تاریخ برای خویش برگزیده بودند؛ برای خود دشمن تراشی کرده بودند.

همچنین در کنار این موضع‌گیری سیاسی و اقتصادی باید به کینه‌توزی‌های دینی که بدان دچار شده بودند، نیز اشاره کرد آنها از دید مسیحی‌های جهان مسئول کشتن حضرت عیسی (ع) و نیز مسئول سخن چینی و تشویق رومی‌ها برای کشتن او به شمار می‌آیند.

به همین علت‌ها، یهودی‌ها به ملتی سرگردان و پراکنده تبدیل شدند که آرزوهایشان به رؤیای مستانی می‌مانست که کسی آنها را باور نمی‌کرد. اما با این وجود، توانستند به چیزهایی دست یابند که ما اکنون شاهد آنیم.

آنچه که آنها اکنون بدان دست یافته‌اند بسیار حائز اهمیت است؛ آنها توانسته‌اند بر تمام فلسطین جز قسمت ناچیزی از آن تسلط یافته و بلندی‌های جولان و صحرای سینا را هم بدان ملحق سازند.

از این سخت‌تر و دردناک‌تر هم موضع‌گیری مبارزه‌طلبانه‌ی آنهاست که خود را صاحب حق دانسته و شرایط تعیین می‌کنند. درست مانند شخص گستاخی که با خشم به دشمن خود نگاه کرده و صاحبان حقیقی را مدعی می‌پندارد و آنچه را که در پی آن هستند و خواستار آن هستند شایسته‌ی آنها نمی‌بیند.

چه چیزی سبب شده است که این مبارزه‌ی شگفت‌آور به این سرانجام تلخ و اندوه‌بار بینجامد؟ اینجانب می‌خواهم در به تصویر کشیدن و نشان دادن قضایا واقع‌نگر باشم. چون از دروغ و ظاهرنگری بیزارم.

دشمنانی که ما اکنون پیش روی خود داریم تا شصت سال پیش در مقیاسی جهانی از نظر قدرتِ (سیاسی ـ نظامی ـ اقتصادی) در سطح صفر بودند. اما چه عاملی سبب شد که آنها به سطحی برسند که اکنون می‌توانند به کنفرانس‌ها و نشست‌های جهانی بگویند: هر چه دلتان می‌خواهد بگویید. چون گفته‌های شما [در مرحله‌ی عمل] پشیزی ارزش ندارد؟!

علت در همان روشی نهفته است که آنها در پیش گرفتند. اینان نقش عقیده را در برپایی نهضت‌ها خوب درک کردند. پس بر آن شدند که از آن به عنوان نیرویی برای تحمل سختی‌ها بهره گرفته و تقدیم قربانی‌های گران‌قدر در راه آن را آسان شمارند.

یهودی‌ها عقیده را به نیرویی تبدیل کردند که باعث می‌شد انسان غنی و برخوردار، میلیون‌ها دارایی ببخشد. برای نمونه یک نفر از یهودی‌های متمول، در زمان آغاز جنبش صهیونیسم، پنج میلیون جنیه را بخشید و گردآورندگان کمک‌های مالی، از راه عقیده توانستند صدها میلیون دلار کمک مالی از یهودی‌های فرانسه، انگلیس و آمریکا دریافت کنند.

در ارتباط با تقدیم جان و ایثار به نفس هم بین شکل عمل کردند و آن ترس سنتی را که بدان مشهور بودند به کناری نهادند و با انگیزه‌های عقیدتی توانستند شگفتی بیافرینند.

یک شخص یهودی به راحتی از زندگی مرفه شهری با آن روشنایی و شب‌های درخشان و آسایش و خوشگذرانی‌اش می‌گذرد و به بیابان فلسطین می‌آید که زندگی در آنجا به بیابان‌نشینی بیشتر شبیه است [تا به زندگی شهر] و آنجا هم بلافاصله تلاش در حهت ساختن وطن ملی یهودی‌ها را از سر می‌گیرد.

آن هنگام که نیروهای انگلیسی مأمور انتخاب یهودی‌ها [برای سکونت در فلسطین] از آنجا آمار می‌گرفتند، یهودی‌ها زنان باردار را برای مهاجرت تشویق می‌کردند چون هنگام آمارگیری هر زن یک نفر به شمار می‌آمد. اما آنجا بعد از چند ماه به دو نفر افزایش می‌یافت.

عقیده سبب شد که آنها، سوختن در کوره‌های آدم‌پزی هیتلر را تحمل کنند. اما دردها هیچ‌گاه باعث عقب‌نشینی آنها نشد بلکه آنها را بیشتر [برای رسیدن به اهدافشان] به پیش برد.

اینجا می‌خواهم تأکید کنم که صهیونیسم، عقیده‌ای دینی است و دو کلمه‌ی یهودیت و صهیونیسم مترادفند و هر کس در این حقیقت کوچک‌ترین شکی دارد به عهد قدیم مراجعه کند تا این حقیقت را با چشمان خود مشاهده کند.

صهیونیسم، دعوتی صد در صد دینی است و اطماع استعماری و گرایش‌های سیاسی که به آن چسبانده‌اند به پوشش‌هایی می‌مانند که کاملاها به وسیله‌ی آن از دیدگان پنهان می‌مانند. اما اینجا کالای واقعی، همان پیمان تدین محض است.

شما چه دیدگاهی دارید درباره‌ی انسانی که می‌گوید: «جایگاه مکه در اسلام جایگاهی صرفاً سیاسی ـ اقتصادی است و ارتباط آن با عقیده و عبادت صوری و ظاهری است»؟

بدون شک درباره‌ی او می‌گویید: «دروغ می‌گوید چون مکه قبله‌ی نماز مسلمانان است». آیا به نظر شما، فلسطین برای یهودی‌ها از مکه برای مسلمانان مهم‌تر نیست؟

ما مدت زمان درازی از افرادی ـ که یا نادان بودند و یا مزدور ـ می‌شنیدیم که می‌گفتند: «صهیونیسم گرایش سیاسی صرفی است نه عقیده‌ای دینی. من این افراد را آزموده‌ام و با رهبران اتحاد سوسیالیستی[2] در سال‌های 69-1967 هم دوره بوده‌ام و می‌دیدم که چگونه این دروغ‌ها را در میان مردم می‌پراکندند و تفکر اسلامی را مسموم می‌کردند و بزرگ‌ترین نیرنگ در تاریخ جهانی را ـ که صهیونیسم چیزی است و یهودیت چیز دیگر ـ منتشر می‌کردند.

من به اینجا می‌گفتم: اگر می‌خواهید من از متون مقدس یهودی‌ها نمونه‌هایی برایتان ذکر کنم که بازگشت به فلسطین و پناه بردن به آن را دین و عقیده و جنگ راه آن را عبادت و جهاد و قربانی به شمار می‌آورد.

می‌گویند: آیا این که می‌گویی در عهد قدیم وجود دارد؟

ـ بله در عهد قدیم هست.

من دیروز در معادی[3] بودم. چند نفر عهد قدیم را برایم آوردند من هم صفحاتی از «سِفْر حزقیال» و سطرهایی از «سفر اشعیا» را خواندم و به همیت مقدار کفایت کردم و از آن چه که در این زمینه در اسفار میخیا و زکریا[4] و غیره آمده است، صرف نظر کردم.

زیاده‌روی درباره‌ی جایگاه دینی فلسطین به جایی رسیده است که حزقیال یک تکه نی را می‌آورد به یهودی‌ها می‌گوید: معبد بدین شکل ساخته می‌شود[5].

با سه نی ساختمان معبد را می‌سازی و با هفت نی قربان‌گاهی بنا می‌کنی و بدین شکل در دو صفحه طرح معماری معبد را مشخص می‌کند. البته بدیهی است که معبد روی خرابه‌های مسجد الاقصی ساخته می‌شود. پا فراتر نهادن عهد قدیم به جایی می‌رسد که سفر اشعیا می‌گوید[6]: [...] و تمام دنیا طلا و نقره‌اش را به سرزمین یهوَه[7] ـ که بنی‌اسرائیل از آنجا بر دنیا حکم می‌رانند ـ خواهد فرستاد.

و همچنین به آنها می‌گوید: اگر زمان فرا رسد که مادر بچه‌ی شیرخوار خود را رها کند؛ خداوند بنی‌اسرائیل را رها نمی‌کند. هر چند مدت زمانی اندک بر شما خشم گرفت[8].

این سخن به عنوان وحی تلاوت می‌شود. این عقیده‌ای است که خون را در رگ‌ها به جوش می‌آورد و حماسه را در سر انسان به تکاپو می‌اندازد و در وی آمادگی برای فداکاری و قربانی در راه خداوند را در می‌انگیزد.

«وایزمن» در خاطرات سیاسیش می‌نویسد: «لورد بالفور و لوید جورج و دیگر رهبران انگلیسی ابراز احساسات دینی را به من وعده دادند».

پس اعتقاد به سکولار یا لیبرال بودن حکومت اسرائیل، از درجه‌ی اعتبار ساقط است. و حقیقت بزرگی که نباید از آن غافل ماند این است که اسرائیل حکومتی دینی است[9] و این که تنها دین حقیقی همان یهودیت است در نظرش یک اصل اساسی به شمار می‌آید. به نظر اسرائیل یهودی‌ها ملت برگزیده‌ی خداوند و سزاوارترین ملت‌ها برای فرمانروایی بر جهانند.

بر این اساس، دین، زمینه‌های مختلفی را در ساختار مادی ـ معنوی یهودیت اشغال کرده است. در میان آنها خاخام‌هایی مسئول تربیت کودکان هستند و ارتش اسرائیل نیز از رجال دینی به عنوان بخشی از اسلحه‌ی جنگی خود استفاده می‌کند. در نتیجه همچنان که در ارتش ژنرال‌های دفاع هوایی و توپخانه موجود هستند؛ ژنرال‌های خاخام نیز وجود دارند.

ساختار نظامی، دین را نه تنها یک سلاح بلکه اسلحه‌ی درجه اول به حساب می‌آورد: کسی که دستور جنگ را صادر می‌کند خاخام بزرگ است با این اعتبار که حکومت، حکومتی دینی و جنگ، جنگی دینی است.




پانوشت‌ها:
------------------------------------

*- مقاله‌ای از کتاب «الیهود المعتدون و دولتهم اسرائیل» تحت عنوان «الصهیونیة عقیدة دینیة» صص 127-123. این مقاله متن سخنرانی استاد محمد غزالی است که آن را در تاریخ 17/3/1973 در دانشکده‌ی مهندسی دانشگاه قاهره ایراد نموده است.

[2]- اتحاد سوسیالیستی سازمان سیاسی بود که جمال عبدالناصر آن را در دهه‌ی شصت قرن بیستم در مصر تأسیس کرد. این حزب، حزب اصلی مصر به شمار می‌آمد تا این که انور سادات آن را در دهه‌ی هفتاد منحل کرد.

[3]- محله‌ای مسکونی در شهر قاهره (ناشر)

[4]- حزقیال، اشعیا، میخیا و زکریا در نظر یهودی‌ها، پیامبر به شمار می‌آیند و هر کدام از آنها کتابی دارند که سِفْر نامیده می‌شود که در آن درباره‌ی نبوتش سخن می‌گوید و قومش را مورد خطاب قرار می‌دهد. (ناشر)

[5]- اصحاح چهلم

[6]- اصحاح شصتم

[7]- از اسم‌های خداوند در کتب یهود

[8]- اصحاح چهل و نهم

[9]- اسرائیل حکومتی است که بر پنج پایه‌ی تورات، تفنگ، برنامه‌ریزی زیرکانه‌ی یهود، کمک‌های دامنه‌دار صلیبی و تفرقه و عقب‌نشینی تلخ اعراب استوار است. اسرائیل حکومتی باور دینی و علم و تکنولوژی است. و این اصل‌ها در این حکومت با هم پیوند خورده‌اند. در حالی که کشورهای عربی از هم گسسته‌اند. و این که مؤلف سکولار بودن حکومت اسرائیل را نفی می‌کند می‌خواهد بگوید، آنها با دین ستیز نکرده و همانند بیشتر کشورهای عربی آن را از صحنه‌ی زندگی کنار نزده‌اند. (ناشر)